زندگی نامه
شاعرشيعه ي فارسي ملقب به (باباي شعرا) ومشهوربه (بابافغاني) وي از اکثر سخنوران زمانش ممتاز بوده و اشعار زيادي در مدح علي عليه السلام و ائمه ي معصومين عليهم السلام سروده است. وي در آخرعمرش به زيارت مشهدالرضا عليه السلام رفت و در همانجا در سال ۹۲۵هجري وفات يافت تذکره ي هفت اقليم درباره اش نوشته است ... پادشاه ملک سخنراني ،وسلطان شهرستان نکته داني بوده .چه آن مايه ي ذوق و خوبي و شوق و شوخي که درشعر اوست درديوان هيچ يک از سالکان مسالک سخنراني نيست ودرفنون اشعارخصوص غزل ،مرتبه اش بيرون از حدکمال است وکمال چاشني درسخنان نمکينش افزون از حيّزوهم و خيال .درتاريخ ادبيات در ايران در باره اش چنين آمده: بابا فغانى شيرازى از شاعران مشهور نيمه دوم قرن نهم و اوايل قرن دهم هجريست كه او را در غزل سرآمد شاعران عهد خود شمرده بمتانت اشعار و شيرينى بيان ستودهاند. بنابر قول تقى الدين چون «در طرز غزل و اسلوب سخن طريقه خواجه حافظ سپرده لذا محققين او را حافظ كوچك گفتهاند چه معارف و حقايق بزبان عشق نيكو بيان كرده و در آن وادى گوى مسابقت از غزل سرايان زمان خود برده» است.
اصل او از شيراز است و پدر و برادرش كاردگر بودهاند و بهمين سبب فغانى نيز در آغاز امر كاردگرى مىكرد و چون شعرى نيز ميساخت «سكاكى» تخلص مىنمود ليكن چندى بعد «فغانى» را براى تخلص شعرى برگزيد و حال آنكه در همان اوان شاعران ديگرى نيز فغانى تخلص مىنمودهاند. تا حدود سى سال از آغاز زندگانى فغانى در زادگاهش گذشت و سپس از آنجا، در جستجوى نام عزم سفر خراسان كرد و چندى در هرات بسر برد و در اين مدت بخدمت جامى رسيد و چند تن از شاعران زمان را نيز ملاقات كرد ليكن از اهل هرات اقبالى چنانكه بايد نديد و ناگزير بعزم آذربايجان رخت سفر بربست و در تبريز مورد توجه سخنوران قرار گرفت و بمعرفى آنان بخدمت سلطان يعقوب آققويونلو (۸۸۳- ۸۹۶ ه.) كه پادشاهى شعردوست و ادبپرور بود، راه يافت و دربارگاهش بعزت و احترام پذيرفته شد چنانكه در سفر و حضر همراه او بود و بروايتى در يكى از اين سفرها ديوانش مفقود شد و يا بغارت رفت.
بعد از وفات يعقوب، دوره بىثباتى اوضاع آذربايجان در پايان دوره سلاطين آققويونلو، فرارسيد و با بافغانى در آن اوضاع بىثبات با شاهانى كه هريك مدتى كوتاه در آذربايجان سلطنت داشتند معاصر بود يعنى با: بايسنقر بن يعقوب (۸۹۶- ۸۹۷ ه) و رستم بن مقصود بيك (۸۹۷- ۹۰۲) و احمد بن اوغورلو (۹۰۲- ۹۰۳) و الوند بيك- ابن يوسف (۹۰۳- ۹۰۷)، و بعضى از آنان را نيز مدح گفت و با آنكه چندين سال از اقامتش در تبريز مىگذشت چون اوضاع آن سامان را نابسامان يافت بشيراز بازگشت و چندى در آنجا بماند و سپس در اوان نهضت شاه اسمعيل صفوى بخراسان رفت و چندى در ابيورد و سپس در مشهد اقامت گزيد و در همين شهر پس از شصت و چندسال زندگانى بسال ۹۲۲ يا ۹۲۵ بدرود حيات گفت و در محلى نزديك آن شهركه به «قدمگاه» معروفست بخاك سپرده شد و گورش امروز معلوم نيست.