chekameh@gmail.com | شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۲

فغانی

بابافغانی شیرازی

سده : دهم

تعداد اشعار : ۱۳۹۲

تعداد دیوان : ۱

زندگی نامه

شاعرشيعه ي فارسي ملقب به (باباي شعرا) ومشهوربه (بابافغاني) وي از اکثر سخنوران زمانش ممتاز بوده و اشعار زيادي در مدح علي عليه السلام و ائمه ي معصومين عليهم السلام سروده است. وي در آخرعمرش به زيارت مشهدالرضا عليه السلام رفت و در همانجا در سال ۹۲۵هجري وفات يافت تذکره ي هفت اقليم درباره اش نوشته است ... پادشاه ملک سخنراني ،وسلطان شهرستان نکته داني بوده .چه آن مايه ي ذوق و خوبي و شوق و شوخي که درشعر اوست درديوان هيچ يک از سالکان مسالک سخنراني نيست ودرفنون اشعارخصوص غزل ،مرتبه اش بيرون از حدکمال است وکمال چاشني درسخنان نمکينش افزون از حيّزوهم و خيال .درتاريخ ادبيات در ايران در باره اش چنين آمده: بابا فغانى شيرازى از شاعران مشهور نيمه دوم قرن نهم و اوايل قرن دهم هجريست كه او را در غزل سرآمد شاعران عهد خود شمرده بمتانت اشعار و شيرينى بيان ستوده‏اند. بنابر قول تقى الدين چون «در طرز غزل و اسلوب سخن طريقه خواجه حافظ سپرده لذا محققين او را حافظ كوچك گفته‏اند چه معارف و حقايق بزبان عشق نيكو بيان كرده و در آن وادى گوى مسابقت از غزل سرايان زمان خود برده» است. اصل او از شيراز است و پدر و برادرش كاردگر بوده‏اند و بهمين سبب فغانى نيز در آغاز امر كاردگرى مى‏كرد و چون شعرى نيز ميساخت «سكاكى» تخلص مى‏نمود ليكن چندى بعد «فغانى» را براى تخلص شعرى برگزيد و حال آنكه در همان اوان شاعران ديگرى نيز فغانى تخلص مى‏نموده‏اند. تا حدود سى سال از آغاز زندگانى فغانى در زادگاهش گذشت و سپس از آنجا، در جستجوى نام عزم سفر خراسان كرد و چندى در هرات بسر برد و در اين مدت بخدمت جامى رسيد و چند تن از شاعران زمان را نيز ملاقات كرد ليكن از اهل هرات اقبالى چنانكه بايد نديد و ناگزير بعزم آذربايجان رخت سفر بربست و در تبريز مورد توجه سخنوران قرار گرفت و بمعرفى آنان بخدمت سلطان يعقوب آق‏قويونلو (۸۸۳- ۸۹۶ ه.) كه پادشاهى شعردوست و ادب‏پرور بود، راه يافت و دربارگاهش بعزت و احترام پذيرفته شد چنانكه در سفر و حضر همراه او بود و بروايتى در يكى از اين سفرها ديوانش مفقود شد و يا بغارت رفت.
بعد از وفات يعقوب، دوره بى‏ثباتى اوضاع آذربايجان در پايان دوره سلاطين آق‏قويونلو، فرارسيد و با بافغانى در آن اوضاع بى‏ثبات با شاهانى كه هريك مدتى كوتاه در آذربايجان سلطنت داشتند معاصر بود يعنى با: بايسنقر بن يعقوب (۸۹۶- ۸۹۷ ه) و رستم بن مقصود بيك (۸۹۷- ۹۰۲) و احمد بن اوغورلو (۹۰۲- ۹۰۳) و الوند بيك- ابن يوسف (۹۰۳- ۹۰۷)، و بعضى از آنان را نيز مدح گفت و با آنكه چندين سال از اقامتش در تبريز مى‏گذشت چون اوضاع آن سامان را نابسامان يافت بشيراز بازگشت و چندى در آنجا بماند و سپس در اوان نهضت شاه اسمعيل صفوى بخراسان رفت و چندى در ابيورد و سپس در مشهد اقامت گزيد و در همين شهر پس از شصت و چندسال زندگانى بسال ۹۲۲ يا ۹۲۵ بدرود حيات گفت و در محلى نزديك آن شهركه به «قدمگاه» معروفست بخاك سپرده شد و گورش امروز معلوم نيست.

دیوان های شاعر

دیوان هایی که این شاعر سروده است

عضویت در خبرنامه

با عضویت در خبرنامه از جدیدترین های سایت با خبر شوید